رئیس خود را خوب بشناسید/ با شناخت مدیرتان می توانید محدودیت ها و اختیارات خود را تعریف کنید و همچنین متوجه شوید که چه کارهایی رئیس تان را خوشحال می کند و چه کارهایی وی را شاکی. برای به دست آوردن چنین اطلاعاتی به گذشته کاری خود رجوع کنید و ببینید چه وقت هایی رئیس تان شما را توبیخ کرده و یا مورد انتقاد وی قرار گرفتید و چه زمان هایی او از شما راضی بوده و تشویق شدید.
دست راست رئیس تان باشید/ در مرحله اول از استراتژی رضایت مدیر، سعی کنید با راحت تر کردن کارها برای رئیس تان تاثیر بسیار مثبتی روی او به جا بگذارید اما این که چگونه کارها را برایش آسان کنید نیز بسیار آسان است؛ با صرف زمان بیشتری برای انجام کارها از حجم کار رئیس تان بکاهید، دغدغه هایی را که باعث نگرانی رئیس شده از میان بردارید، سعی کنید در حل مشکلات شرکت راه کارهایی کاربردی ارائه دهید و در صورت لزوم برای برطرف کردن مشکل با اجازه مدیرتان با دیگران رایزنی کنید. البته دقت کنید که همه این ها به خواسته وی انجام شود و نه این که شما به زور بخواهید کارهای او را انجام دهید.
در کارتان انگیزه نشان دهید/ هیچ رئیسی دوست ندارد مدام به کارمندانش بگوید چه کاری را انجام دهند و چه کارهایی را نکنند. برای جلب نظر مدیرتان سعی کنید انگیزه برای انجام کار از خود نشان دهید مثلا در ساعات استراحت به کارهای عقب مانده شرکت رسیدگی کنید و یا زمانی که برای انجام کاری داوطلب می خواهد شما اولین باشید. با این کار نه تنها نظر مثبت وی را جلب می کنید بلکه اعتماد و اطمینان او به توانایی های شما بیشتر می شود و در آینده شما یکی از گزینه های انتخابی وی برای کارهای بزرگ خواهید بود. البته مراقب باشید که بیش از حد و به طور غیر معمول تظاهر به انگیزه بالا نکنید زیرا این یکی از رفتارهایی است که معمولا رئیس خوشش نمی آید و آن را به جای لیاقت به حساب چاپلوسی می گذارد. همیشه در عمل بهترین باشید به جای این که در سخن گفتن!
افراطی کار نکنید/ برای جلب رضایت رئیس نباید در کارهایی که به شما محول می شود افراط کنید زیرا این کار به نوعی پا روی دم شیر گذاشتن است و ممکن است باعث پیدا شدن دشمن در محیط کار شود. همیشه کار خود را به بهترین نحو انجام دهید اما مثلا اگر قرار شد به کار یک پرونده رسیدگی کنید، به سراغ پرونده دیگری که به همکارتان محول شده نروید!
بهانه نیاورید و توجیه نکنید/ این اخلاق یکی از آزار دهنده ترین رفتارهایی است که یک رئیس از آن بیزار است. بهانه آوردن برای رئیس درست به منزله چشم پوشی کردن از یک وظیفه است و وی در زمان بهانه جویی شما تنها به این نکته فکر می کند که با این دلایل فقط می خواهید از غفلت و اهمال کاری خود دفاع کنید. حتی شاید گاهی دلایل شما واقعی باشد اما چیزی که رئیس به آن می اندیشد این است که کاری که باید انجام می شده؛ نشده است. اگر هم به هر دلیلی کارتان به تعویق افتاد به جای توجیه و بهانه آوردن معذرت بخواهید و برای رئیس خود توضیح دهید که چگونه می خواهید آن را جبران کنید.
انتقاد کنید اما شکایت نه/ شکایت کردن با انتقاد کردن کاملا متفاوت است. شکایت یک امر شخصی است و فقط بار منفی دارد اما انتقاد نیازمند تلاش است زیرا باید سازنده باشد و راه حلی ارائه دهد. اگر از موضوع یا روشی در کار ناراحتید قبل از بردن هر گونه شکایتی پیش رئیس به راه حل های ممکن و منطقی آن فکر کنید و سپس با زبانی محترمانه انتقاد خود را بیان کنید و سپس راه حل های پیشنهادی خود را ذکر کنید و از رئیس تان بخواهید به شما در حل این مشکل کمک کند.
مدارس سمیه در شهرفارسان ، بنت الهدی در شهرجونقان و طاهره در شهر باباحیدر به عنوان مدارس نمادین جهت برگزاری جشن شکوفه ها معرفی گردید در شهر باباحیدر با دعوت از اولیا و دانش آموزان کلاس اول، آذین بندی آموزشگاه نصب بنر ، تهیه جایزه برای دانش آموزان ، کلاس بندی ، تزیین کلاسها و سالن ، سنگر بندی ، آماده سازی دروازه قرآن و دعوت ازکارکنان اداره آموزش و پرورش برگزاری برنامه های گارد پرچم ، سرود های شاد ، اجرای موسیقی زنده و ........از دانش آموزان پذیرایی شد
باز آمد بوی ماه مدرسه *** بوی بازی های راه مدرسه
بوی ماه مهر ماه مهربان *** بوی خورشید پگاه مدرسه
از میان کوچه های خستگی *** می گریزم در پناه مدرسه
باز می بینم ز شوق بچه ها *** اشتیاقی در نگاه مدرسه
زنگ تفریح و هیاهوی نشاط *** خنده های قاه قاه مدرسه
باز بوی باغ را خواهم شنید *** از سرود صبحگاه مدرسه
روز اول لاله ای خواهم کشید *** سرخ بر تخته سیاه مدرسه
روز هیاهوی دانش آموزان شاد ... روز معلم های صبور و مهربان ... روز ناظم های دلسوز و مدیرهای دوست داشتنی ... روزی که باز فراش پرتلاش، می رود به جنگ هر چه غبار.
روزی که همه دیوارها، میزها و صندلی های مدرسه که از خواب تابستانی بیدار شده اند، به روی اهالی درس و دانش لبخند می زنند.
آغاز رژه منظم کیف ها سر صف های صبحگاهی که می روند به سمت باغ دانایی.
از امروز، قرار است همه ما جایی را بسازیم. می پرسید کجا را؟ همان خانه ای را که با آجر واژه ها ساخته می شود، همان جا که پنجره هایی از جنس برگ های سبز و زنده دارد، همان جا که وقتی آباد است که با کتاب خواندن و یاد گرفتن، تر و تازه شده باشد، خانه دل هایمان را می گویم.
پس همه شما امروز به مدرسه می روید که دل های نازنینتان را آبی بزنید، از روی شیشه هایش گرد و خاک نادانی را پاک کنید و این خانه ارزشمند را صفایی بدهید. به گل ها و سبزه ها دستی به نوازش بکشید و روز تولد مدرسه را جشن بگیرید.
کاش همیشه دانش آموز بمانیم! کاش هر سال، اول مهر که می شود، همین طور هیجان زده، منتظر صدای زنگ آغاز سال تحصیلی جدید، در پوست خودمان نگنجیم.
کاش قدر معلم های صمیمی را بیشتر بدانیم!
هر زمان شایعه ای روشنیدید و یا خواستید شایعه ای را تکرار کنید این فلسفه را در ذهن خود داشته باشید :
در یونان باستان سقراط به دلیل خرد و درایت فراوانش
مورد ستایش بود.
روزی
فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بود،با هیجان نزد او آمد و گفت : سقراط میدانی
راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده ام؟
سقراط
پاسخ داد : " لحظه ای صبر کن.قبل از اینکه به من چیزی بگویی از تومی خواهم
آزمون کوچکی را که نامش سه پرسش است پاسخ دهی.
" مرد پرسید : سه پرسش؟
سقراط
گفت : بله درست است. قبل از اینکه راجع به شاگردم بامن صحبت کنی،لحظه ای آنچه را
که قصد گفتنش را داری امتحان کنیم.
اولین
پرسش حقیقت است. کاملا
مطمئنی که آنچه را که می خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟
مرد
جواب داد :" نه،فقط در موردش شنیده ام .
"سقراط گفت : "بسیار خوب، پس واقعا نمیدانی که خبردرست است یا
نادرست. حالا بیا پرسش دوم را بگویم،" پرسش خوبی" آنچه را که در
موردشاگردم می خواهی به من بگویی خبرخوبی است؟
" مردپاسخ داد :" نه، برعکس…"
سقراط
ادامه داد :" پس می خواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتی درموردآن مطمئن هم
نیستی بگویی؟"
مردکمی
دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.
سقراط
ادامه داد :" و اما پرسش سوم سودمند بودن است. آن چه را که می خواهی در مورد
شاگردم به من بگویی برایم سودمند است؟"
مرد
پاسخ داد :" نه ، واقعا…"
سقراط
نتیجه گیری کرد :" اگرمی خواهی به من چیزی رابگویی که نه حقیقت داردونه خوب
است و نه حتی سودمند است پس چرا اصلا آن رابه من می گویی؟!!
با توجه به آغاز فصل پاییز و شروع سرما و شروع مدارس متن زیر در کاهش بروز سرماخوردگی به کودکانتان کمک میکند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، کارشناسان در یک تحقیق علمی دریافتهاند خواب کمتر از شش ساعت در طول شبانهروز میتواند سبب افزایش 4 برابری ابتلا به سرماخوردگی در افراد شود. گفتنی است، کارشناسان هشدار میدهند در کنار رعایت رژیم غذایی مناسب و انجام ورزش خواب نیز نقش بسیار مؤثری در تامین سلامت افراد، افزایش توان سیستم ایمنی و مقابله با ابتلا به بیماریها دارد.
بررسیها نشان میدهند، کمخوابی نه تنها باعث بدخلقی، بروز استرس،
افسردگی، پیری زودرس پوست، کاهش سطح هوشیاری میشود بلکه سبب کاهش سطح مقاومت بدن
در مقابله با بیماریها و عوامل عفونی و کاهش سطح سیستم ایمنی بدن میشود.
کارشناساناین نتایج را با نظارت بر روی الگوی خواب 164 فرد بزرگسال به
مدت 7 روز در یک مرکز تحقیقاتی به دست آوردهاند. کارشناسان به داوطلبان قطره
بینی حاوی ویروس سرماخوردگی دادهاند و بررسی کردهاند پس از استشمام قطره ویروسی
آن دسته از داوطلبان که خواب کم داشتهاند اکثراً به بیماری سرماخوردگی دچار شدهاند
و دسته دیگر کمتر به بیماری مبتلا شدهاند.
البته در کنار کمخوابی عوامل متعدد دیگری چون زمینههای روحی، خلق و
خو، استعمال دخانیات، رژیم غذایی و میزان ورزش افراد نیز مورد بررسی قرار گرفت اما
اصلیترین زمینه خواب کم و ناکافی به عنوان عامل ابتلا به سرماخوردگی مشخص شد.
کارشناسان بر این باور هستند که خواب به سیستم ایمنی بدن کمک میکند
تا به مبارزه با عفونتها بپردازد. خوابیدن نقش مؤثری در تنظیم سطح سلولهای T دارد که
مسئول مبارزه با عفونت در بدن ما هستند. این یافتهها حاصل تحقیقات محققان دانشگاه
کالج سانفرانسیسکو ایالات متحده است.
*اگر کودکان با انتقاد و سرزنش زندگی کنند ، می آموزند که ایرادگیر باشند.
* اگر با دشمنی و خصومت زندگی کنند، می آموزند که بجنگند.
* اگر با ترس زندگی کنند، می آموزند که بیمناک باشند.
* اگر با حسرت زندگی کنند، می آموزند که همیشه برای خود متأسف باشند.
*اگر با تمسخر زندگی کنند، می آموزند که خجالتی باشند.
اگر با حسادت زندگی کنند، می آموزند که احساس گناه کنند.
* اگر با شکیبایی زندگی کنند، می آموزند که صبور باشند.
*اگر با تشویق زندگی کنند،می آموزند که اعتماد به نفس داشته باشند.
* اگر با تحسین زندگی کنند، می آموزند که قدردان باشند.
*اگر با تأیید زندگی کنند، می آموزند که خود را دوست داشته باشند.
*اگر با پذیرفته شدن از سوی دیگران زندگی کنند،می آموزند که عشق را در جهان بیابند.
*اگر با شناخت زندگی کنند،می آموزند که هدفی داشته باشند.
*اگر با حس «شریک شدن » زندگی کنند،می آموزند که بخشنده باشند.
*اگر با صداقت و عدالت زندگی کنند، می آموزند که حقیقت و عدالت کدام است.
* اگر با امنیت زندگی کنند، می آموزند که به خود و به اطرافیان خود ایمان داشته باشند.
* اگر با دوستی زندگی کنند، می آموزند که جهان برای زندگی کردن جای خوبی است.
*اگر با صلح زندگی کنند، می آموزند که آرامش ذهنی داشته باشند.
فرزندان شما با چه چیزی زندگی می کنند؟
دوروتی .ل.نولته
قال الرضا علیه السلام:
«مَنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَی مَا یُکَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فَلْیُکْثِرْ مِنَ الصَّلاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فَاِنَّهَا تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْماً»
(هر کس نمی تواند کفاره ی گناهانش را بپردازد
بر محمد و آل محمد بسیارصلوات فرستد زیرا
صلوات گناهانش را کاملا از بین می برد)
عیون اخبارالرضا علیه السلام / ج1/ص294
رنگآمیزی راه بسیار خوبی برای بروز خلاقیت کودکان می باشد. بهتر است والدین این فرصت را به کودکان بدهند که راه های مختلف رنگآمیزی را بیاموزند.در اینجا به چند مورد از رنگآمیزیها اشاره می نماییم.
رنگآمیزی برجسته با نخ
* کاسه
* رنگ لعابی، مایع
* نشاسته مایع
*نخ
*کاغذ
برای این فعالیت، رنگ مایع را با نشاسته مایع، به مقدار مساوی، در کاسه مخلوط کنید. مقداری نخ در مایع فرو کنید، بعد آن را روی کاغذ بیندازید. وقتی نقاشی خشک شد نشاسته باعث میشود نخ روی کاغذ بچسبد.
رنگآمیزی قطره ای
* کاغذ
یا پاکت کاغذی قهوهای، بریده و باز شده
*رنگ لعابی، مایع
* قطرهچکان، قاشق یا نی
از کودک بخواهید با قطره چکان، قاشق یا نی، رنگ لعابی مایع را روی یک برگه بزرگ کاغذ یا پاکت کاغذیِ باز شده بریزد. کاغذ را در جهات مختلف کج کنید تا طرحی درست شود. رنگ دیگری را با قطرهچکان بچکانید و کاغذ را کج کنید. حاصل کار جالب است.
رنگآمیزی با هوا
* کاغذ
* رنگ
لعابی
* قطرهچکان، قاشق یا نی
* شیشه خالی اسپری (یا تلمبه دوچرخه)
از کودک بخواهید کمی رنگ روی یک قطعه کاغذ بریزد و با پمپاژ کردن هوا به وسیله شیشه خالی اسپری، رنگ را بپراکند. با فوت کردن از داخل یک لوله یا نیِ پهنِ پلاستیکی هم میتواند این کار را بکند. اگر خواستید، رنگ دوم و سوم هم بیافزاید. همچنین میتوانید انواع مختلف کاغذ را برای نتایج متفاوت، امتحان کنید.
رنگآمیزی با حباب
همانا ارزشمند ترین بی نیازی عقل است
و بزرگ ترین فقر بی خردی است
و ترسناک ترین تنهایی خود پسندی است
و گرامی ترین ارزش خانوادگی، اخلاق نیکوست